TAMBORD
۵:۲۱

در یک روز آرام، در کافه‌ای دنج با نور گرم و میزهای چوبی، دو نفر روبروی هم نشسته‌اند. فرید، جوانی پرانرژی و خلاق، به تازگی یکی از سرویس‌های **پلاک‌نت** را معرفی کرده است. در طرف دیگر میز، آقای نیک‌نفس، مردی باتجربه که سال‌ها در مدیریت سنتی فعالیت داشته، با نگاهی کنجکاو به صفحه‌ی لپ‌تاپش چشم دوخته است. او چند لحظه‌ای دستش را زیر چانه می‌گذارد و خطوط روی صورتش، نشان از فکر عمیق دارد. سپس، با لبخندی نیمه‌کاره می‌گوید: **"انتظار نداشتم کار کردن برای مدیریت دیجیتالی تا این حد آسان باشد."** فرید با اشتیاق پاسخ می‌دهد: **"همین هدف ماست! ساده‌سازی، بدون اینکه چیزی از اصول حرفه‌ای کم کنیم. این یعنی پلاک‌نت درست راهش را پیدا کرده."** آقای نیک‌نفس سرش را تکان می‌دهد. در گذشته، مدیریت برای او یعنی پوشه‌های کاغذی، امضاهای متعدد، و جلساتی که ساعت‌ها طول می‌کشیدند. اما حالا، با چند کلیک، اطلاعات مورد نیازش را استخراج کرده، تحلیل‌ها را بررسی کرده و حتی جلسات را بدون دردسر هماهنگ کرده است. او آهسته تکیه می‌دهد و با چشمانی که برق تازه‌ای در آن‌ها دیده می‌شود، می‌گوید: **"شاید وقتش رسیده که همه به این مسیر قدم بگذارند."** فرید لبخندی می‌زند؛ انگار که نقطه‌ی عطفی در این گفتگو رقم خورده است. تحولی که پلاک‌نت وعده داده، حالا در ذهن آقای نیک‌نفس جا افتاده… داستان را دوست داشتی؟ می‌توانم بخش‌های دیگری هم اضافه کنم!

مطالعه...
نظر کاربران